باز دلم میگیرد باز می آیمو گله و شکایت میکنم اما نه جوابی نه پناهی.
اما باز به تو پناه می آورم آری مخاطب من مخاطب خاص من تویی خدا
سالهاست تورا صدا میزنم اما حال زمزمه ی شبهای من .نجوای دل عاشق
وبی پناه من فقط با توست نمیدانم چرا باز هم می آیمو می آیم .آری چون
میدانم تو معبود منی هرچه دارم ازتوست خدایا دل ما گرفته است.
کمکی کن .دستی بگیر دلی بگشا.ولبخندی به لب ما عاشق ها بیاور
همه گویند تو با عاشقان و صابرانی تا کی صبر پیشه کنم ؟
نظری کن بر این بنده .که محتاج توام.مارو از درگاهت دست خالی برنگردون.
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:14 توسط ملیحه
|
اين بار حصار کلمات را مي شکنم